بدم میاد از تک فرزند بودن بعضی موقعا واقعا دلم میگیره از اینکه مرکز توجه شدم و محدود شدنای رو مخ حساس شدنای الکی بی توجهی دیگه شدم پر بغض ولی هی خفه میکنم هی سرکوب میکنم تا کی خب تا کی

 

 

آیندم براشون مهمه و الانم نه رفتن خونه دوست که هیچی حتی اردو هم نمیشه خب من اون لذتی که تو نیشابور با بچه ها میبرم نمیتونم با جمع خانوادگی خاله و عمو و.. ببرم انگار دارن تو سرم میکوبن آدمای غریبرو بنداز کنار تو فقط همین آدما دورتن

 

 

خدایا حق من چقده از این دنیا مگه من چند سالمه

 

 

الان یه فشاریو متحمل میشم از گریه چی میگن فوقش اینکه چته چی بگم ..بگم خستم برج رویایی که برام ساختم

 

 

پشیمون نیستم از اینکه بهدنیا اومدنم پشیمون چرا تلاش کردن برای بهتر کردن رابطه نسبتا گرممون

 

 

از کجایی زندگیم بگم خدا از کجاش بگم که گریم نگیره پیش تو نمیتونم تظاهر کنم چون تو میدونی تو دلم چه خبره بقیه نمیدونن به خنده هام اعتماد میکنن به چشمایی که ازش شادی میباره قلبم که دیده نمیشه

 

 

دلم یه خواب راحت میخواد یه خنده واقعی یه زندگی این روزایی که زندگی میکنم میگن زندگیه اگه این زندگیه چرا انقدر غم داره

 

 

اونروز ستایش بهم گف یه مامانم گفتم تو مهربونی آرومی گفتم یکی از بچه ها مثلا یه چیزیش میشه کاپشن روش میندازی ...

 

 

عجب بازیگر خوبیم مرسی خدا که این استعدادو بهم دادی تا آدمای دورمو باهاش گول بزنم

 

 

فک کنن چه آدم شاد و خوشحال چقدر زندگیش خوبه چقدر مثبته خوشبحالش هنوز تو جامعه نیس دغدغه نداره

 

 

هیشکدوم از این آدما از دل زخمی من خبر نداره چقدر تیکه هاشو بهم بچسبونم

 

 

 

همه چیو نمیشه نوشت اصن نوشتنی نیست

 

 

خدایا تو که آرامش قلبی فقط بگو کی این سریال تموم میشه کی قراره خودم باشم کی قراره

 

 

اگه شهید شدم که هیچ اما..اگه مردم میخوام اهدای عضوم کنن منکه از زنده بودنم به کسی خیری نرسید لااقل بعد مرگم جون یه نفر نجات پیدا کنه

 

 

مشکلم فقط این نیست که نمیشه با دوستام برم بیرون نه خستم از اینکه نباید آدمای جدیدی ببینم تفریحاتم شده با آدمایی که هزار بار تو روز میبینمشون .

 

 

کی میشه من رنگ خوشبختیو ببینم کی میشه

 

 

آهنگ dip ازmadrigal تو‌گوشم بیشتر گریم میگیره

 

 

فعلا جو خونم آرامش چندانی نداره منم با این روحیه داغونم ...

 

 

خدایا مرسی ❤