اون روز داشتم‌میرفتم مدرسه بعد این مسیر مدرسم از ایستگاه اتوبوسای زیادی رد میشه اسمش طلابه مثلا ولی خیلی مدرسه پسرونه داره😐😐😐😐😐

ها بعد مت همینجوری بیرونو نگاه میکردم یه پسره بود بهش می‌خورد دبیرستانی باشه چون این محدوده دانشگاه که نیس بعد موهاش دیدین این پسرا بعضیاشون موهاشون مث ببعی میکنن یه تعدادی بهشون میاد بعضیام اصلاااا

ولی اون‌پسره ماسک مشکی داشت موهاشم مشکی تو صورتش ریخته بود همون حالتی که گفتم بعد میداد بالا موهاشو باز کلشو تکون میداد میومد پایین

وای اون لحظه انقدر دلم یه داداش خواست که موهاشو اینشکلی کنه برم گردنشو بگیرم کلشو محکم تکون بدم موهاش تو هوا بچرخه یا بکشم موهاشو یا وقتی جلو آینه دوساعت رو موهاش کار میکنه طی یک حرکت انتحاری تمام زحماتشو نابود کنم

( مدیون نمیکنم اگه فک کنین آزار دارم 😂)

در کل فقط دوس داشتم هیجاناتمو با آزار یکی تموم کنم خواهر حال نمیده جیغ جیغویه اشکش دم مشکشه مثه خودم پایه باشه چرا باهاش کنار میام

من در مواقع خاص داداش دوست دارم مثلا :

بریم بیرون

وسایلمو بیاره

اذیتش کنم

ایسگاش کنم

دیگه اینکه مادرخرج که اصطلاح درستی نیس ولی پدرخرج باشه نه واسه همه هااا نه واسه من 😁😁😁

یعنی میگم پول بده نگه ندارم نمیدم به من چه

بخشنده باشه مث خودم😅😅😅

حالا خواهر موقعی که غم دارم مثلا ناراحتم

که همیشه میگم کاش یه داداش داشتم الان میگفت وخه بِرِم بیرون

اگه ماشین داشت که چه بهترررررر

نداشت لندکروز فادرو برمیداریم

حالا گااااااااازززززززز هووووووووووووووووووو

ما رفتیم ویلامون تو جزایر قناری 😎🖐🏻