سلام این هفته همش امتحان داشتم حال برای امتحان نداشتم 😫😫😫😫

صحنه درست میکردیم زنگ آخر بود برای روز دانش آموز گفتن کیا دو یاعت بیشتر وایمیستن رفتم دم در بابارو دیدم 

_ سلام بابا دو ساعت دیگه میای دنبالم ؟ 

بابا _ سلام براچی ؟ 

_ داریم صحنه درست میکنیم منو چندتا از بچه ها 

بابا _ باشه کی بیام ؟ 

_ سه و نیم 

رفتم سالن بالا هی ایده دادیم ( ایده پردازان کی بودیم ما ؟ )😄😄😄

تا ساعت چهار و ده دیقه بودیم نهارم بهمون دادن نمرم گرفتیم فقط جا خواب ندادن که اذیت نشین این همه راه بریم تا شنبه 😂😂😂😂

کلاسم داشتم ساعت پنج و نیم خسته رفتم ولی از سر برگشت کله قندی با مامانم اومده بودن دنبالم 🤩🤩🤩🤩🤩🤩

مسابقه دو گذاشتیم تا خونه شعر خوندیم مسخره بازی درمی آوردیم 😂😂😂

رسیدیم خونه آهنگ گذاشتم این بچرو برق گرفت 🤣🤣🤣🤣 

ادا در میاوردم میخندید اونم از ته دلاااا🤣🤣🤣🤣

براش آوردم دوباره خواست دوباره آوردم دوباره خواست رفتم بیارم دیدیم اومد گفتم بیا بشین بخور😄😄 دیگه نشست سر همون قابلمه خورد قابلمه خورشتم کنارش 🤣🤣🤣🤣

نماز عشامو خوندم اومد کنارم وایستاد نماز خوند ولی رکعت آخر دیگه واینستاد 😄😄😄

گفتم شاید بخوابه دراز کشیدیم تلفن زنگ خورد عمو بود اومده بود دنبالش رفتش عمو بهش میگه خداحافظی کن بگو به عمو سلام برسونین میگه نمیخواد😅😅😅 گفتم آفرین داری میری سلامت ببر بده عمو 😆😆😆

قوم پدر دارن میرن به ولایت ولی بنده تا عید لا لا لا دیگه باید بشینم درس بخونم اون عکسام یادگاری گرفتم دلم تنگ شد نگا کنم 🤕🤕