مثلا اومدم به مامانم کمک کنم :
مامان _ برو گوجه بیار 
رفتم طبقه بالا گوجه وردم 
مامان _ برو پیاز بیار  
باز رفتم بالا
مامان _ چرا یکی آوردی ؟ توکه میری کیسه برنجم ببر ده بار میری صد بار میای 
باز رفتم یکی دیگه آوردم کیسه برنجم بردم 
مامان _ برو...
_ وای وای وای وای وای مامان چرا یه بار نمیگی ای بابا 
همون موقع محمد زنگ زد 
_ الووو 
محمد _ الو سلام مامانت هست ؟ 
_ ها تو جیبم 
محمد _ جیبت کجاست ؟ 
_ چمیدونم اه حالم از زندگی بهم میخوره 
محمد _ چرا ؟ 
مامان_ این چه حرفایی میزنی 
_ از این خالت یه بار گوجه بیارم یه بار اینو بیار یه بار اونو بیار اه آب شدم انقدر رفتم بالا اومدم پایین پام صاف شد 
محمد _ خب کار کن 
_ تو چی میگی اصن ؟ 
مامانمم داشت پیاز رنده میکرد چشم بسته میخنده اصن این زندگی بدرد نمیخوره 
الانم اومدم نشستم اصن نمیخوام کمک کنم دیگه