😍my dear life😍

۲۰ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

روز دختر

 

 

Clip

 

روز دختر رو به خودم تبریک میگم 💛🌻

روز دختر رو به شما تبریک میگم 

شماره کارت میدم فقط میلیونی باشه مرسی😎

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Narges Banoo

وضعیت من به روایت تصویر

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Narges Banoo

دسشویی مسجد

یه خاطره براتون بگم از آزار های من 😂😂😂

فک کنم محرم بود به احتمال زیاد بعد منو فاطمه و کوثر و خاله زهرا وضو داشتیم رفتیم مسجد بقیه رفتن خونه

حالا اومدیم دوباره وضو بگیریم کفش نبود بعد یه خانومه تو سرویس بهداشتی بود

خانوم _ پسر نیه پسر نیه( لهجه مشهدیه یعنی پسر نیاد )

خب حاج خانوم تو دسشویی بانوان پسر چرا بیاد 😂😂😂

ماعم هی میگفت نه پسر نمیاد باز دوباره هی میگفت 🤨

منم گفتم بزار ادا در بیارم فک کنه پسرم با کوثر

ما _ یا الله یا الله

فاطمه _ زشته

حالا عین مرغ سرکنده تو دسشویی میگفت پسر نیه خجالت نمیکشی و ...

ینی ما از خنده مرده دم دسشویی بعد همین فاطمه برداشت به خاله گفت خجالت نمیکشن سر به سر پیرزن میزارن

حالا پیرزنه بابامو میشناسه بعد اون روزم چندبار برخورد داشتیم باهم 😂😂😂

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Narges Banoo

دعوااا

دیشب بعد جنگ تو گروه نمیدونم چه خبر بود من اصن خبر نداشتم 😂😂😂

بعد امتحان دفاعی من یادم نبود بعد امتحان میریم در نتیجه کسی قرار نبود تا ۲ بیاد دنبال من 😐😅

منم که بابام نیس گفتم با بابا الناز میرم النازم اومده میگه من قراره با شما برم😂😂😂

بعد امتحان دیدم بچه هامون هی میگن دعوا بریم پشت دیوار مدرسه حالا یه لشکر رفتیم دعوا من که میدونستم خبری نیست نه فقط ما چند نفر از پایه های دیگه

رفتیم دیدیم نیومدن چند نفر برگشتیم و دعوا بدون حضور پشت دیواری ها تموم شد من نمیخواستم برما همین الناز منو کشید تو مدرسه بیا بریم ببینم چی میشه 😂😂😂

باز‌من اونو می کشیدم میگفت بزار برم فوش بدم 😂😂😂

آخرشم وایستادیم دقیقا روبروی واقعه درحال وقوع من ساندویچ میخوردم الناز توت فرنگیامو😋😋😋

بعد سوار اتوبوس شدیم خط اشتباه 😐😐😐😐

رفتیم میدون فجر از اونجا پیاده برگشتیم خونه 🥸✌🏻

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Narges Banoo

شهادت

شد مدینه در،سوگِ جانسوزَت

غرقِ حُزن و ماتم و غم آه و واویلا

فاطمه نالد،در عزای تو

مادرانه با قدِ خم آه و واویلا

پاره جگر شدی تو در،راهِ هدایتِ بشر

مرثیه خوانِ تو شده،فاطمه با دو چشمِ تر

قرآن ناطق مولا امامِ صادق مولا

قتیل ظلمِ اَعدا،واویلا

مولا امامِ صادق... 

 

 

 

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    روح

     

    از این عکسای روحی دوست دارم پروف گروهمونم همینو گذاشتم

    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    داداش

    اون روز داشتم‌میرفتم مدرسه بعد این مسیر مدرسم از ایستگاه اتوبوسای زیادی رد میشه اسمش طلابه مثلا ولی خیلی مدرسه پسرونه داره😐😐😐😐😐

    ها بعد مت همینجوری بیرونو نگاه میکردم یه پسره بود بهش می‌خورد دبیرستانی باشه چون این محدوده دانشگاه که نیس بعد موهاش دیدین این پسرا بعضیاشون موهاشون مث ببعی میکنن یه تعدادی بهشون میاد بعضیام اصلاااا

    ولی اون‌پسره ماسک مشکی داشت موهاشم مشکی تو صورتش ریخته بود همون حالتی که گفتم بعد میداد بالا موهاشو باز کلشو تکون میداد میومد پایین

    وای اون لحظه انقدر دلم یه داداش خواست که موهاشو اینشکلی کنه برم گردنشو بگیرم کلشو محکم تکون بدم موهاش تو هوا بچرخه یا بکشم موهاشو یا وقتی جلو آینه دوساعت رو موهاش کار میکنه طی یک حرکت انتحاری تمام زحماتشو نابود کنم

    ( مدیون نمیکنم اگه فک کنین آزار دارم 😂)

    در کل فقط دوس داشتم هیجاناتمو با آزار یکی تموم کنم خواهر حال نمیده جیغ جیغویه اشکش دم مشکشه مثه خودم پایه باشه چرا باهاش کنار میام

    من در مواقع خاص داداش دوست دارم مثلا :

    بریم بیرون

    وسایلمو بیاره

    اذیتش کنم

    ایسگاش کنم

    دیگه اینکه مادرخرج که اصطلاح درستی نیس ولی پدرخرج باشه نه واسه همه هااا نه واسه من 😁😁😁

    یعنی میگم پول بده نگه ندارم نمیدم به من چه

    بخشنده باشه مث خودم😅😅😅

    حالا خواهر موقعی که غم دارم مثلا ناراحتم

    که همیشه میگم کاش یه داداش داشتم الان میگفت وخه بِرِم بیرون

    اگه ماشین داشت که چه بهترررررر

    نداشت لندکروز فادرو برمیداریم

    حالا گااااااااازززززززز هووووووووووووووووووو

    ما رفتیم ویلامون تو جزایر قناری 😎🖐🏻

    ۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    حررررررص😬😬😬😬😬😬

    مثلا اومدم به مامانم کمک کنم :
    مامان _ برو گوجه بیار 
    رفتم طبقه بالا گوجه وردم 
    مامان _ برو پیاز بیار  
    باز رفتم بالا
    مامان _ چرا یکی آوردی ؟ توکه میری کیسه برنجم ببر ده بار میری صد بار میای 
    باز رفتم یکی دیگه آوردم کیسه برنجم بردم 
    مامان _ برو...
    _ وای وای وای وای وای مامان چرا یه بار نمیگی ای بابا 
    همون موقع محمد زنگ زد 
    _ الووو 
    محمد _ الو سلام مامانت هست ؟ 
    _ ها تو جیبم 
    محمد _ جیبت کجاست ؟ 
    _ چمیدونم اه حالم از زندگی بهم میخوره 
    محمد _ چرا ؟ 
    مامان_ این چه حرفایی میزنی 
    _ از این خالت یه بار گوجه بیارم یه بار اینو بیار یه بار اونو بیار اه آب شدم انقدر رفتم بالا اومدم پایین پام صاف شد 
    محمد _ خب کار کن 
    _ تو چی میگی اصن ؟ 
    مامانمم داشت پیاز رنده میکرد چشم بسته میخنده اصن این زندگی بدرد نمیخوره 
    الانم اومدم نشستم اصن نمیخوام کمک کنم دیگه

    ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    یه عالمه پست

    چندتا پست گذاشتم از دو سه روز اخیر تا الان 

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    چااااالش

    از چی به شدت می‌ترسی؟ 😱

    تاریکی

    ثروت واقعی از نظر تو چیه ؟

    خانوادم👨‍👩‍👧

    بزرگترین کاری که دوس داری انجامش بدی ؟
    (حتی اگه یروز قبل فوتت باشه)

    کمک به بچه های بی سرپرست بدسرپرست بچه های کار ...🥲
    مثلا ساخت مدرسه دادن هزینه تحصیل ..😁

    بزرگترین توانمندی که داری ؟ 😎💪🏻

    شاد بودن😅

    بابت چه چیزی بیشتر شکرگزاری ؟😍🤲🏻
    اینکه هنوزم نفس میکشم
    اینکه عزیزترین کسامو کنارم دارم
    خیلییییه

    آدم با جنبه ای هستی ؟
    خب اصولا واکنش زیاد نشون نمیدم برا همین شاید فک کنن باجنبم بستگی داره موضوع چی باشه

    خصوصیات اخلاقیت که فک میکنی هم خودت اونارو میدونی هم بقیه میدونن ؟
    درس خون وااااای میخونم ولی نه اونجور که فک میکنن تا میگم نخوندم میگن تو ؟؟ تو؟؟ تو نخوندی؟ انگار از اول سال مخ کلاس بودم 😐😐😐

    خونسرد و مهربون 🙂

    همه میتونن شرکت کنن هم بچه های این وب هم بچه های وب خودتون.. همه

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    نرگس اعدام می شود

    به نام خدا

    قاتل = نرگس

    مقتول = یک عدد عنکبوت

    زمان = 11و..شب

    مکان= اتاق

    سخن اخر = حلالم کنید مردم مخصوصا فامیل چقدر سرکار گذاشتم مردمو چقدر ترسوندم چقدر حرص دادم مخصوصا مادرمو چقدر جغرافی خوندم آخ آخ آخ هعی زندگی بچه نوجوون بودم هوندا داشتم ادیداس ...میکروفونو چرا بردید دارم حرف میزنم؟

    اندازه یه خداحافظی اجازه دادن..خداحاااااافظ

    حکم قاتل = آزاد به دلیل کمبود تخته در قاتل

    اشک هایم را بپاکم ..خب مرض دارین تا دادگاه کشوندینم لااقل یه سلفی با چوبه دار بگیرم حلالتون کنم ایششش

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    روز بشدت اعصاب خورد کن

    از درون دارم اتیش می گیرم دبیرتاریخ مارو برد نمازخونه بعد گفت نیم ساعت ازمون اپن بوک بود هر صفحه سوالاشم که ماشالا خیلیش تشریحی بود و دنبال جوا گشتن خیلی زمان می برد

    من دوصفحه حل کردم جز یه سوال میدونم 12 نمره درسع رفتم صفحه سوم وقت نداشتم چندتا جواب دادم وقت تموم شد حالا من بلد بودم واستریوشان سالار کیه ها اگه یکم صبر میکرد مینوشتم

    دارم میسوزم از اینکه کتاب باز جوابو خودم یاد ولی زمان کم اوردم

    فردام عربی کل کتاب امتحانه

    پس فردام کارنامه میدن

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    پری روز

    امروز دوتا امتحان داشتیم صبح رفتیم تو صورت هم نگاه میکردیم جز تعداد خیلی محدودی که همیشه میخونن کسی نخونده بود بنابراین انکار چیست😂😂😂

    انکار به تمام گفته هایی که توسط دانش آموزان به معلم انتقال داده می شود و باعث میشه در اکثر اوقات امتحان لغو بشه 😁

    تا بنده خدا گفت امتحان ما :

    امتحان ؟!

    امتحان داشتیم؟

    امتحان نداریم خانوم ؟

    امتحان چی ؟

    از کجا امتحان بوده ؟

    دیدیم نه بابا این حواسش جمعه ولی یه کار خوب کرد اینکه گف قلمروها و انجام بدیم تا قلمرو هارو انجام دادیم زنگ خورد و امتحان نگرفت😁😅😂

    زنگ بعدی رو اومدیم لغو کنیم بچه ها میگفتن بگین فارسی داشتیم فاطمه میگفت دو جلسه دیگه باهاش داریم این جلسه درس بده جلسه بعدی رفع اشکال کنه

     

    اومد سرکلاس گفت نمیگیرم درس میدم هفته بعد ۱۰ تا۱۴ امتحانه

     

    یعنی فقط اومدیم امتحانات لغو کنیم

    رسیدم خونه بعد ناهار خوابیدم ساعتای ۷ پاشدم اصن حس خوندن نداشتم محمدمهدیم اومد واویلا😂

    هم مشتو لگد میزد هم محبت میکرد

    میگه من داداش تو میشم داداش فاطمه میشم داداش کوثر میشم

    آب‌پاش دستش گرفته روموهام میزنه بعد می‌خواستیم شونه کنه ناز میکنه میگم چیکار میکنی میگه دارم صاف میکنم😂😂😂

    آخرشم همونجوری نصفه گذاشت رفت

    محمدم اومد کارتن برد روزنامه هارو جا گذاشت داره اسباب کشی میکنه دوماد شدنم معضلیه😐😐😐

     

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    آرامش قلب من :)

    بدم میاد از تک فرزند بودن بعضی موقعا واقعا دلم میگیره از اینکه مرکز توجه شدم و محدود شدنای رو مخ حساس شدنای الکی بی توجهی دیگه شدم پر بغض ولی هی خفه میکنم هی سرکوب میکنم تا کی خب تا کی

     

     

    آیندم براشون مهمه و الانم نه رفتن خونه دوست که هیچی حتی اردو هم نمیشه خب من اون لذتی که تو نیشابور با بچه ها میبرم نمیتونم با جمع خانوادگی خاله و عمو و.. ببرم انگار دارن تو سرم میکوبن آدمای غریبرو بنداز کنار تو فقط همین آدما دورتن

     

     

    خدایا حق من چقده از این دنیا مگه من چند سالمه

     

     

    الان یه فشاریو متحمل میشم از گریه چی میگن فوقش اینکه چته چی بگم ..بگم خستم برج رویایی که برام ساختم

     

     

    پشیمون نیستم از اینکه بهدنیا اومدنم پشیمون چرا تلاش کردن برای بهتر کردن رابطه نسبتا گرممون

     

     

    از کجایی زندگیم بگم خدا از کجاش بگم که گریم نگیره پیش تو نمیتونم تظاهر کنم چون تو میدونی تو دلم چه خبره بقیه نمیدونن به خنده هام اعتماد میکنن به چشمایی که ازش شادی میباره قلبم که دیده نمیشه

     

     

    دلم یه خواب راحت میخواد یه خنده واقعی یه زندگی این روزایی که زندگی میکنم میگن زندگیه اگه این زندگیه چرا انقدر غم داره

     

     

    اونروز ستایش بهم گف یه مامانم گفتم تو مهربونی آرومی گفتم یکی از بچه ها مثلا یه چیزیش میشه کاپشن روش میندازی ...

     

     

    عجب بازیگر خوبیم مرسی خدا که این استعدادو بهم دادی تا آدمای دورمو باهاش گول بزنم

     

     

    فک کنن چه آدم شاد و خوشحال چقدر زندگیش خوبه چقدر مثبته خوشبحالش هنوز تو جامعه نیس دغدغه نداره

     

     

    هیشکدوم از این آدما از دل زخمی من خبر نداره چقدر تیکه هاشو بهم بچسبونم

     

     

     

    همه چیو نمیشه نوشت اصن نوشتنی نیست

     

     

    خدایا تو که آرامش قلبی فقط بگو کی این سریال تموم میشه کی قراره خودم باشم کی قراره

     

     

    اگه شهید شدم که هیچ اما..اگه مردم میخوام اهدای عضوم کنن منکه از زنده بودنم به کسی خیری نرسید لااقل بعد مرگم جون یه نفر نجات پیدا کنه

     

     

    مشکلم فقط این نیست که نمیشه با دوستام برم بیرون نه خستم از اینکه نباید آدمای جدیدی ببینم تفریحاتم شده با آدمایی که هزار بار تو روز میبینمشون .

     

     

    کی میشه من رنگ خوشبختیو ببینم کی میشه

     

     

    آهنگ dip ازmadrigal تو‌گوشم بیشتر گریم میگیره

     

     

    فعلا جو خونم آرامش چندانی نداره منم با این روحیه داغونم ...

     

     

    خدایا مرسی ❤

     

     

     

     

     

    ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    شهید غیرت و عفت🥀

     

    شهید غیرت🥀

    ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    من رفتم بابای🖐🏻😂

     

    فردا همگی تشریف بیارید رواق دارالحجه😁

    ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    سلام😁

     

    جشنواره دیروز تو مدرسه😋😋😋

     

     

    خراب شد ولی گذاشتم هنرمندیم تو چشتون کنم😂😂😂

    دیروز درس کردم خوب بودا این یه کارشو نکردم خراب شد🥲

    ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    عملیات ترسوندن خانواده ✅

     

     

    اومدم زنگو بزنم با فکری شیطانی کلید درآوردم در آرررروم وا کردم از کلاس زبان میومدم عینک بابام برداشتم عینکم نمیزنه الکی تو ماشینشه مامانم میزنه😂😂😂

    مقنعم کشیدم جلو سیاه سیاااه😅

    _ پخخخخخخخخخخخ

    مامان _ مرررررگ 

    بابام نماز میخوند رفتم جلوش چشاش بست😂😂😂

    لیمونادم از دست مامانم گرفتم خوردم😎

    ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    05:05 صبح به وقت روستا😍

    ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
    Narges Banoo

    عیدتون مبارک😁😍

    ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
    Narges Banoo