یه خاطره براتون بگم از آزار های من 😂😂😂
فک کنم محرم بود به احتمال زیاد بعد منو فاطمه و کوثر و خاله زهرا وضو داشتیم رفتیم مسجد بقیه رفتن خونه
حالا اومدیم دوباره وضو بگیریم کفش نبود بعد یه خانومه تو سرویس بهداشتی بود
خانوم _ پسر نیه پسر نیه( لهجه مشهدیه یعنی پسر نیاد )
خب حاج خانوم تو دسشویی بانوان پسر چرا بیاد 😂😂😂
ماعم هی میگفت نه پسر نمیاد باز دوباره هی میگفت 🤨
منم گفتم بزار ادا در بیارم فک کنه پسرم با کوثر
ما _ یا الله یا الله
فاطمه _ زشته
حالا عین مرغ سرکنده تو دسشویی میگفت پسر نیه خجالت نمیکشی و ...
ینی ما از خنده مرده دم دسشویی بعد همین فاطمه برداشت به خاله گفت خجالت نمیکشن سر به سر پیرزن میزارن
حالا پیرزنه بابامو میشناسه بعد اون روزم چندبار برخورد داشتیم باهم 😂😂😂