پنجشنبه
کوثر _ پاشو پاشو دگه نرگس پاشو
بالشت پرت میکرد به سر بدبخت من
_ امشب میری خونه مادرجونت میخوابی
کوثر _ خونه تو نیس خونه عمومه
بزنیش بره تو دیوار مزاحم حالا بیدار کردن خودش کار حضرت فیله منکه لگد میزنم پا میشه😁😁😁
از آش دیشب همه قیافه ها مریض و پکر بود 😐😐😐
آخه آش کی شب میخوره آش صبح خوبه ظهر خوبه نه شب که میخوای بخوابی
من تا ظهر فک میکردم مریض شدم ولی نشدم دیگه خوب شدم 😊
با کوثر و خاله و عمورضا رفتیم خضری ما که روزه نبودیم ولی خاله و عمو و بابا و مامانم که روزشون درست بود گرفتن
کوثر از اولش به نیابت بستنی اومد بعدشم نیتش خراب شد چون درش بسته بود
بعدش رفتیم امامزاده یه خانمه در اومد انقدر باکلاس راه میرفت فک کردیم از مکان مهمی در میاد یه نگاهی به ما کرد بعد رفت 🙄😂😂
بعدش رفتیم تو امامزاده نماز عصرم خوندم اومدیم هیچیکیم نبود جز ما
بعدش کوثرخانم ایده میدن بریم رو تاب بشینیم بعد دستامون باز کنیم عکس بگیریم
ما رفتیم عمو گف همونجا میاد دنبالمون
حالا هوای بارونی تابا خیس 😐😐😐😐
اینا تقدیم به تو کوثر👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻👊🏻
🔫بکشمت باهمین تفنگه 😑
عمو رسید میخواستیم بریم دیدیم خالم هی دستاش بالا پایین میکنه ما موندیم بریم یا بیایم چیکار کنیم
بعد گفتیم خاله داره میگه برین خونه مادرجون
حالا خالم رسید میگه گفتم از اینجا نیاین از رو آسفالت بیاین
یاد الله اکبر مامانا وسط نماز میوفتیم که هزارتا معنی میده
یعنی یه دست بالا پایین کردن یعنی از رو گل نیاین از آسفالت بیاین
تو خونه از درخت مادرجون تازه شکوفه زده بود عکس گرفتم با در دیواراش کوثر رفت هی میگفت من رفتم در بستم رفت درم قفل کرد
به در زدم باز کرد
_ اَمَق
تنها فحشی که اون لحظه گفتم ینی حرصم خالی شد دیگه رفتیم خونه تا شبش که شام خوردیم با کوثر تو سر کله هم زدیم خندیدیم خار خاصی نکردیم .
جمعه
صبحم ساعت ۳ جم کردیم رفتیم خونه مادرجونم سحری کردیم راه افتادیم سمت مشهد
مزار شهدا و بهشت رضام رفتن ولی من با شلوار سفیدی که روش دراکولای صورتی داره و دمپایی های زرد و چادرم که صب کشش کنده شد میاده میشدم فضای معنویو منحدم میکردم از تو ماشین فاتحه فوت میکردم
کمرم خشک شد هی میگیم خاله لنگام جا نمیشه میره وسط در و صندلی میگه نه تو بخواب
حالا خوابیدما ولی ده بار بیدار شدم یه بار محمد درو وا کرد گف ای کیه 😂😃
بقیشم خود خالم یه نخم درستش بود تو صورتم زد خوابم بپره 😭😭
دیگه کلا خوابم مرید عین معتادا شده بودم انگار مواد بهم نرسیده رسیدم خونمون بهتر شدم
دیگه اخبار دیگه ندارم بگم 😁
اینم ساعت ۵ صبح که حرکت کردیم مشهد
آخه این دوسته من دارم 😭😭😭
اصلا من برم به بقیه کارهام برسم.
التماس دعا نرگس جانم :))🥰😍😘😘