انقدر های های اشک ریختم هوار هوار کردم که پیشنهاد دادن برم بیرون🤭😅
رفتم لوازم تحریری پسره زل زده بود به تلویزیون اصن خوشم نیومد از برخوردش حس مزاحمی بم دست داد اومدم بیرون رفتم همون سوپری باحاله خوشم میاد با همون لهجه مشهدیش با همه حرف میزنه اخبارم دستشه گوشی کی زدن کیو نزدن ؟😂😂😂😂😂
من میگفتم خودکار یونیکورنی هی میگفت آکواریومی ؟
حالا چه فرقی داره واااا😄😄😄😂
از اون قبلبه خیلی بهتر بود لااقل چشماش تلویزیونو قورت نمیداد😐😐
میخواستم ماژیکم بگیرم یادم شد اصن😑
اینم نمایی از سرکوچمون👇🏻🏙
الان انقدری شارژ شدم که میخوام هر روز برم محلمونو طواف کنم برگردم 😂😂😂😂
عاقا اونقد نگوووووو
دلم خواست 😅😅😅
مبارکت باشه. من عاشق لوازم تحریرم