سلامی با خستگی زیاد😁

 

امروزم مثه دیروز منتهی کمتر از دیروز بچه ها اومدن

 

امتحان فارسی نگرفت گف تازه برای حاضرین مثبت میزارم و رفع اشکال کرد

 

زنگ بعدم جامعه و اقتصاد داشتیم که گفت مدیر گفته امتحان بگیرین درس بدین کسایی که نیومدن به خودشون ربط داره

 

دبیرم گف من وجدان دارم نمیتونم قراره بعد عید ۴ تا درس اقتصاد جامعه بگیرم بشینین بخونین امتحان بدین 😐🔥🥀

 

بنده هم دو درس اقتصاد دادم شدم ۱۸ جامعه دادم کامل شدم 😍🤩

 

یکی از بچه ها گوشی آورده بود گوشی هارو میزارت تو یه شکافی پشت صندلی دبیر بعد دیدم صدای اذون میاد یه لحظه گفتم صدای اذون از کجاست از گوشی کیه خوبه دبیر نبود پرید رفت قطعش کرد😂😂😂

 

بعد اینکه دارم وصیت نامه تنظیم میکنه خواهرام که تو وب هستین لای کتاب تاریخم گذاشتم یادتون باشه😁👌🏻🖤

 

و داشته باشید یک سکانس مادر دختری❤ :

 

_ مدرسمون امروز خیلی کم اومدن درس نمیدن امتحان نمیگیرن

 

مامان _ نوچ تو برو

 

_ میگم کسی نمیاد خب

 

مامان _ اصن هیچکی نباشه تو برو

 

_ برم با خانوم..(سرایدار) تخمه بشکونم چیکار کنم؟

 

مامان _ نه اصن جارو دستت بگیر جارو کن

 

_ مگه وظیفه منه من چیکارم اونجا کلاسا بعضیا خالیه همه رفتن درس میخونن

 

مامان _ واستا فردا بیام اکه اجازه دادن بیا خونه

 

_ اونام اجازه میدن !

 

مامان _ من اگه بدونم تو میخونی میزارم بمونی ولی تو میخوابی

 

دیگه بقیش یادم نیس فقط داشت زنگ میزد به بابام کارش داشت حرصم گرفت من حرف میزنم هی زنگ میزنه سیمو کشیدم چارتا چیز گفت بخاطر اینکه اینهمه زحمت کشیده بوده تلفن وصل کرده و من خرابش کردم حالا خدابم نبودا ولی خب

 

دیگه همینا خداحافظ🙂👋🏻