وارد مدرسه شدم امروز گرم تر از دیروز بود با الناز و باران و سوگل حرف میزدیم از تمام فامیل 😂😂😂
تفکر داشتیم دبیرش اوند سرکلاس گفت کارای عملیتونو بیارین نمایشگاه خودشم رفت دیگه دبیرم که نباشه کلاس رو هواس 😂😂😂
گف یه خلاصه از درس بدین زود نوشتیم نشستیم تاریخ خوندیم یعنی منو سوگل که کنار همیم حالا این بلند بلند میخوند اصن اعصابم میریخت بهم
_ اینو میبینی ؟
سوگل _ خب !
_ نزنم تو دهنت یواش بخون
سوگل _ وه وه وه 🤓🤓
زنگ که خورد همه رفتن کارگاه تاریخ هرچی اصرار کردیم قبول نکرد امتحانشو گرفت
الناز _ این چیه ؟
_ کهن
الناز _ دستتو ببر اونور
_ وایستا بنویسم
الناز _ این چی بود ؟
_ تسفلد
سوال شش گیر کرده بودیم یه نگاه به دور کلاس انداختم دیدم عههه روبروم تابلو های بزرگ زدن رو شاسی تمام دوره های تاریخی
_ خانوم اینا به ترتیب دیگه 😂😂😂
خانوم _ کدوما ؟ ...عا🤣🤣🤣 عجب بچه های شیطونی هستین شما
کلاسمون میخندیدن منم گفتم بچه میخونم بنویسین
خانوم _ عه عه عه یواشکی بنویسین من نفهمم 😂😂😂
تا آخر امتحان نگاه بچه ها روی اونا بود 😆😆😆😆
زنگ ورزش دبیر نداشتیم بچه ها تو حیاط و کلاس پخش بودن
یکی گوشیشو درآورد چالش و عکس و فیلم گرفتن مقنعه ها جلو عینکا روش 😎😎😎
من طراح صحنه بودم با مهوش پریوش و دستم باران گرفتن ته خنده بود 😂😂😂😂
نشستیم دورهم کلیپارو دیدیم یهو...😱😱😱😱
مدیر دم در وایستاده بود
مدیر _ مگه پس فردا سنجش ندارین شما؟
ملی _ چرا خانوم عاطفه داره باهامون کار میکنه
مدیر _ این شماره کیه رو تخته ؟
ملی _ شماره منه گذاشتم بچه بنویسن پیام بدن عضوشون کنم تو گروه
مدیر _ گروه چی ؟
ملی _ گروه بچه خودمونیم
_ ملی جان متوجه شدین نمودار ایکس ها عمودی وای ها افقی 😄😄😄
ملی _ بله بله کامل متوجه شدم😂😂😂
مدیر که رفت باز دوباره زنگ بعد ریاضی داشتیم
نرگس_ خانوم آش نمیدن ؟
باز دوباره
نرگس _ خانوم بو آش میاد
اون ته نشسته بود مارو دیوونه کرد آش آش آش 😂😂😂
دیگه دبیر دید تابع و آش باهم قاطی کردیم رفت ببینه آشا حاضره یا نه که بچه بعد چند دیقه رفتن بیرون آشم گرفتیم رفتیم
امروز جلسه اولیا و مربیانه قراره کارنامه بدن🥵🥵🤧 ریاضی هممون افتادیم😂😂😂😂
😅😅😅
ان شاءالله شهید بشی :)