دیشب مگه من تونستم بخوابم😑😑😑
حتما باید فردا مدرسه باشم بیهوش بشم تا شش صبح
چهار بار هی پاشدم هی خوابیدم بعد دیدم گوشیم هشدار میده خاموش کردم خوابیدم باز دیدیم یکی تکونم میده پاشدم میبینم مامانم با لیوان آب بالا سرمه
میگه مگه نمیخوای روزه بگیری بخور 🙂
آب سرد نبود داشتن اذون میدادن پاشدم آب سرد خوردم نماز خوندم خوابیدم تا نزدیکای یازده خالم زنگ زده اصن نشنیدم
پایین تلویزیونم خواب بودم تلویزیونم روشن گوشی و تلفن همه اینا من خواب بودم بین اینا 😂😂😂😂
سبک خواب بودن مشخصه یا بیشتر بگم 😌😌😌
خالم زنگ زده میای حرم یا نه میخواستما ولی نرفتم دیگه
دلم میخواد برم بیرون زود درسامو تموم کنم برم رو مخ بابا ببینم این رخشو روشن میکنه یا نه خشک شدم تو خونه ؟
😬😬😬😬
و اما یک خبر خوب و احتمالی هفنه دیگه میریم قم 😍😍😍😍
با قطار😭
یاد اون سر صداش میوفتم سردرد میشم
یاد اون پله که میری تو قطار اصن فک میکردم قراره بیوفتم 😪🙄